سلیم بن قیس میگوید : علی بن ابیطالب چنین نقل می کرد:
همراه پیامبر( ص ) از بعضی راههای مدینه میگذشتیم، به باغی رسیدیم عرض کردم یا رسول الله ؛ چه باغ زیبایی! فرمود: چه زیباست ! در بهشت زیباتر از اینها برای توست به باغ دیگری رسیدیم ، گفتم : یا رسول الله چه باغ زیبایی است ! فرمود : چه زیباست و زیبا تر از این ها برای توم در بهشت است. تا از هفت باغ گذشتیم و همواره من می گفتم چه زیبا است ، او هم می فرمود : زیباتر از این ها برای تو در بهشت است . وقتی راهمان خلوت شد ، پیامبر(ص) مرا در آغوش گرفت در حال گریه ناله ای زد و فرمود: پدرم فدای« شهید تنها »!؟
عرض کردم یا رسول الله چرا گریه می کنی ؟
فرمود: از کینه هایی که در دل اقوامی است که بعد از من آنرا ظاهر می کنند ، کینه های جنگ بدر و پی آوردهای جنگ احد ، پرسیدم : آیا دینم سالم خواهد ماند ؟ فرمود : دینت در سلامت خواهد بود .
آری کینه ها ظاهر شد ، آنهم در شب نوزده ماه مبارک رمضان ، در مسجد بزرگ کوفه ، در حال نماز ، بوسیله شقی ترین افراد جامعه یعنی « ابن ملجم مرادی» با شمشیر زهر آگین ، بر فرق مبارک شیر خدا ، علی مرتضی فرود آورد .
میسر نگردد به کس این سعادت
به کعبه تولد به مسجد شهادت
در کعبه شد پدید وبه محراب شد شهید
نازم به حسن مطلع و حسن ختام او