همای رحمت ! 12:14 AM
همای رحمت!
« آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی » از مراجع بزرگ تقلید بود .ویدرسال1276ه . ش در نجف اشرف چشمبه جهان گشود و پس از 93 سال جهاد در راه علم و دانش ، در شامگاه روز چهار شنبه 7 شهریور مصادف با 7 صفر 1411 ه .ق در گذشت . از ایشان کتابخانه ی بزرگ و بین المللی به جا مانده است . ایشان جایی فرمود : شبی توفیق پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم رویا مشاهده کردم ، در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و امیر مومنان (ع) با جمعی حضور دارند . حضرت فرموند: « شعرای فارسی زبان را هم بیاورید.» آنگاه « محتشم کاشانی » و چند تن از شعرای فارسی زبان را آوردند . حضرت بار دیگر فرمود «محمد حسین شهریار را بیاورید!» وی آمد حضرت خطاب به شهریار گفت:«شعرت را بخوان.»
او این سروده را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتـــــی خدا را
که به ما سوا فکنــدی همه سایه ی هما را
دل اگر خدا شنــــــاسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قســــــــم خدا را
به خدا که در دو عالــــــــم اثر از فنــــا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمــــــــه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهـــــر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گـــدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کـــــــــرم گدا را
بجز از علی که آرد پســــــــری ابو العجایب
که علم کند به عالم شهدای کربـــــــــلا را
چو به دوست عهـــــــــد بندد ز میان پاکبازن
چوعلی که می توانــد که به سر برد وفـا را
نه خدا توانمش خواند ، نه بشر توانمش گفت
متحیـــــــــــرم چه نامم شه ملک لا فتا را
به دو چشم خون فشانم هلــه ای نسیم رحمت
که ز کوی او غبــــاری به من آر تو تیا را
به امید آن که شاید برسد به خـــــــــاک پایت
چه پیامها سپـــــردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان ، به دعــا مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفـــــــــت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شــوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد ایــــن نوا را
همه شب در این امیـدم که نسیم صبحگاهی
به پیــــام آشنایی بنــــوازد این نــــــــــوا را
ز نوای مرغ یا حق بشنــــو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهریارا»
حضرت آیت الله مرعشی نجفی در ادامه فرمودند:
وقتی شعر شهریار به پایان رسید ، از خواب بیدار شدم . چون این شاعر را ندیده بودم ، فردای آن روز از اطرافیان پرسیدم :«شهریار شاعر ، چه کسی است ؟» در جواب گفتند: « شاعری است اهل تبریز ودر آن جا زندگی می کند .» گفتم : « از جانب من او را دعوت کنید که به قم بیاید.» چند روز بعد شهریار آمد،دیدم همان کسی است که او را در عالم رویا ، آن هم در حضور حضرت علی (ع) دیده ام . از او پرسیدم : «این شعر علی ای همای رحمت را کی ساخته ای؟» شهریار با شگفتی گفت : « شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ من آن را نه به کسی داده ام و نه در موردش با کسی صحبت کرده ام وهیچ کس از مضمون آن آگاهی ندارد .» بعد حضرت آیت الله مرعشی ماجرای رویای راستین خیش را برای وی باز می گوید. در این حال ، شهریار منقلب میشود و می گوید : « در فلان شب این شعر را سروده ام و همان گونه که عرض کردم ، کسی از آن با خبر نیست .» مرحوم آیت الله مرعشی افزود : « وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ،مشخص شد درست مقارن ساعتی که وی آخرین مصراع شعر را به پایان رسانیده است ، من آن رویا را دیده ام .»
منبع:
ماهنامه آموزشی رشد جوان